نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 21 / 4 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام دوستای خوبم...

چند روزیه که دلم خالی شده از همه ی های و هوی این عالم و انگار خیره به گوشه ای از آسمون، منتظر یه اتفاق نشسته...

نمی دونم، شاید داره پی می بره که میون این همه آدمای رنگ و وارنگ و جور واجور که همشون مدعی دوستی و انسانیت هستن، تنهای تنهای تنهاست...

شاید از گوشه ای از این آسمون، منتظر یه دوست نشسته و ...

شعر جدیدمو تقدیمتون می کنم و امیدوارم خوشتون بیاد...

 

باز هم می گویم، دردی از سوی تو می خواهم باز

دردی از حالت گیسوی تو می خواهم باز

باز هم منتظرم، دوستم، مرگ، بیاید به برم...

لحظه ی مرگ نگه سوی تو می خواهم باز

مرگ را می خواهم، روح گردد آزاد

روح آزاد سر کوی تو می خواهم باز

ای خدا تنهایم، نفسی آمد و رفت از این تن

اثری از می مینوی تو می خواهم باز

باز اشکی آمد، یاد آن لحظه ی بی تاب فراق

خنده های دل دلجوی تو می خواهم باز

باز آهنگی شد، نام تو بر سر قبر غزلم

خاطرات خم ابروی تو می خواهم باز

مرغ جان صید تو شد، آمده بر سر بام تو و من

قفس از سلسله ی موی تو می خواهم باز

همه هاهای دلم از غم دوری ز رخ ماه تو و

در میان همه ها، هوی تو می خواهم باز

غزلم تنها شد، در شب غصه ی این تنهایی...

ناله ها از گل شب بوی تو می خواهم باز...

 

میم و حا...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.