نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 31 / 3 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام...

شرمنده ی دوستای خوبم هستم که اینبار، شعرم، غمگینتر از همیشست و امیدوارم شادی مدام رو تو زندگیتون شاهد باشین...

 

غربت، سکوت، قبر، نگاه بهاره ای

ماهی، کویر، تشنه، پی راه چاره ای...

قبری به عمق سوز دل بی پناه من

سقفش به انتظار گِل و سنگ خاره ای

مادر، پدر،شیون و زاریّ بستگان

یارم ولی، بهت زده، در کناره ای...

کم کم همه ز مقبره ها دور می شوند

رنگ غروب و فرصت وصل ستاره ای

خروار خاک، روی سنگ لَحَد، آسمان سیاه...

بالای این سیاهی وحشت، نظاره ای

من زیر خاک و زیر قدمهای یار خود

آغاز میکند سخنش، با اشاره ای...

مبهوت، اشک خاطره ها، روی گونه اش

هر روز، فال حافظ و شب، استخاره ای

نجوا، سکوت مقبره ها، یار، بیقرار

رودی روان، از نگهِ اشکباره ای

یادی ز کوهسار و هواهای تازه اش

یاد نگاه من به رخ ماه پاره ای

کم کم، به خاک رفتن من، از سرش برفت

دیگر نماند، دلبرکی، غمگساره ای

منکر، نکیر، وقت سوال و جواب شد

اینجا کجاست؟ آه مهیب و شراره ای...

تنهایم و رنگ ز رخسار رفته ام

از کف برفت، بخت و مجال دوباره ای...

 

میم و حا...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.