سلام دوستان
سه شنبتون خوش انشا الله...
امروز یه غزل دیگه تقدیمتون می کنم و امیدوارم بیت بیتش به دلهاتون بشینه...
قصه ای هم شد تمام و محو چون افسانه ها
قصه ی گیسو و چشمی، دام ها و دانه ها
چون کتاب ویس و رامین، خسرو و فرهاد و کِی
رفته در صندوق کهنه، لابلای خانه ها
قصه ی حیرانی ما، در کویر ناکجا
قصه ی دستان ما و گیسوان و شانه ها
قصه ی پروانه ای بی تاب، بی تاب فنا
قصه ی سوزان شمع و چرخش پروانه ها
قصه ی بازی گل یا پوچ با دست نگار
داغ بلبلهای عاشق، باد ها و لانه ها
قصه ی آواز محزون و دلی افروخته
قصه ی نتهای یار و چنگ ما و چانه ها
قصه ی دیدار و وصل و فصل پاییز و فراق
آخر کار شراب و حسرت پیمانه ها
می روم زینجا به سوی کوچه های بی کسی
می شوم هم سنگ خاک و محرم بیگانه ها...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: