نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 31 / 1 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

دوستان، این شعر تو سبک مسدس و خیلی مورد علاقه ی منه.

تو حال و هوای خاصی این شعرو گفتم و امیدوارم خوشتون بیاد...

 

آغاز شد حکایتِ دوریِ من زِ یار

دعوا فتاد، بر سر دیدار روی یار

من هم غریب، دور ز دیوار شهرِ یار

افتان به خاک و بوسه زنِ جایِ پایِ یار

چشمم به ماه و یاد خوشِ خاطراتِ یار

آن را که بود شهره ی بازار، گو کجاست

 

سالی نشد وصال من و یارِ بی قرین

مهرش به دل، در همه ایام، بهترین

در لیلیانِ دهر بوَد، آشنا ترین

خاکی که بود خاک رهش، جنت برین

نامی که داشت، بین همه، ناموَر ترین

آن نام خوبِ دلبر و دلدار، گو کجاست

 

زیبا شروعِ عاشقیم بود با نگار

قرص مهِ یگانه ی من بود، آن نگار

دردانه ی قبیله ی  سادات، آن نگار

فانوس شامِ تارِ دلم بود، آن نگار

ناموسِ جاودانه ی جان بود، آن نگار

جانانِ جانِ جان به لب زار، گو کجاست

 

لب می گشود، جانِ مرا می گرفت او

ابرو نمود، راه مرا می گرفت او

با خنده اش، اشک مرا می گرفت او

با گریه اش، قلب مرا می گرفت او

تا می گرفت، حال مرا می گرفت او

آغاز کار اشک من زار، گو کجاست

 

مرداد و وصل و شادی و دیدار بودمان

خندیدن و شوخیِ بسیار بودمان

افسانه های دلبر و دلدار بودمان

بعد از چهار، وعده ی دیدار بودمان

بوسه میان گلشن و کوهسار(کهسار) بودمان

پایان غصه های سَرِ کار، گو کجاست

 

 

 

اما رسید فصل خزان، فصل بی کسی

من در پی نگار خود و او پی کسی

تنها شدن سوز من و خوشحالیِ کسی

یادم انیس دلبر و دل در برِ کسی

نفرین جان خسته ی من، بر دلِ کسی

پروانه ی قصه ام هر بار، گو کجاست

 

گفتی تمام سرّ دلم بر دل رقیب

غم را به من سپردی و شادیت بر رقیب

نفرین به وضع زار من و قامت رقیب

افسار من به دست تو بود و کنون رقیب

دیدم دو دست ناز تو در گردن رقیب

می میرم و بهانه ی دیدار، گو کجاست...

 

نظر یادتون نره

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.