نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 20 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

----- سفرنامه قسمت سوم -----

سلام دوستای خوبم

دوستانی که پشت جسم و جان هر کدومتون تبارک الله احسن الخالقین خداوند قرار داره...

شاید وقتی هر کدوم از ما، هدفی رو برای رسیدن به اون نشانه میگیریم، انقدر تو راه رسیدن به اون هدف، سختی متحمل بشیم، که گاهی، حرف از نرفتن و نرسیدن به هدف بزنیم...

و یادمون میره که برای رسیدن به برترین و والاترین اهداف، شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم...

ولی هدفی بود که زمان دانشگاه و تو دل کویر ایران عزیز، با هر سختی و رنجی که بود، بهش دست پیدا کردم.

هدفی که طراح و هادی مسیرش، فقط خدا بود.

رسیدم

رسیدم و رسیدم، کاش که نمی رسیدم...

چون وقتی به اون هدف رسیدم، تازه فهمیدم که قسمت آسون کار رو انجام دادم و باد سخت نگه داشتن چیزی که بدست آوردم، داره منو از جا بلند می کنه.

نگه داشتن انسانیت...

نگه داشتن همه ی خوبیهایی که انسان فقط با مبارزه در تنهایی میتونه به اون دست پیدا کنه.

نگه داشتن خوب بودن. و امان از خوب موندن...

انسان شدن و انسان ماندن، مسئله این است...

تو تنهایی و غربت زمان دانشجویی، بدست آوردم خوبیهایی و که حالا تو پایتخت ام القری جهان اسلام، تو این تهران صد رنگ و ننگ و پر آشوب و جنگ، حفظ اون خوبیها، تقریبا غیر ممکنه.

اونم با این اراده ی ما و عزم جمیع افراد جامعه برای نداشتن اون خوبیها...

 

ادامه دارد

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.