نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 19 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

---سفر نامه قسمت دوم---

سلام عزیزان و دوستان

سلام به همه نگاه های بی کران انسان های خوب

که تنها خطای زندگیشون، نگاه عمیقشونه...

نگاهی که توش روزی رو میبینن با یه آسمون مهتابی، و شبی رو با یه آسمون آبی...

نگاهی که لبریز از حقایق درونی انسانهاست

نگاهی که هیچ وقت قدرت دروغ گفتن و نداره و همیشه می شه بهش اعتماد کرد...

نگاهی که وقتی خشک می شه، خود به خود میشه یه چشمه ی جوشان...

چشمه ای که خودشو سیراب می کنه و چشمای دیگر رو بارونی...

و من تو این سفر ۲ و نیم روزه به یزد، سرشار بودم از نگاه هایی که چشمه های جوشان ابر دلم بودن و...

نگاه هایی که از فرط صداقت، صداقت رو شرمنده ی خودشون کردن و من و شرمنده ی صداقت...

نگاه هایی که حقایق پاییزی قلب من و به چشمام جاری کردن و دیدم که می بینند دوری دل من و از نگاهم...

دیدم که می بینند دور شدن نگاه من و از آسمون همیشه بارونی دلم...

می خوام بگم که ای کاش نمی دیدم، ولی خوب شد که دیدم و تو این جبر قرار گرفتم

یادم اومد زمانی و که فرار از زمین و زمان رنگارنگ و به قرار ترجیح می دادم.

یادم اومد زمانی و که دلی داشتم که دلبری حریف اون نمیشد جز آه

جز ماه

جز دل خودم

یادم اومد زمانی و که صداقت در احترام متقابل و روزانه لمس می کردم و حالا تو این شهر فریب،

تنها و غریب، قربانی احترامات شیادانه ای شدم که به بهای لگد مال شدن همه ی صداقتها و عشق ها و محبت ها بوجود اومده...

دیدم  و ای کاش نمی دیدم...

 

ادامه دارد

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.