نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 15 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام دوستان

امروز چهارشنبست و روز بد من...

برام دعا کنید. چون چند روزی نیستم و می خوام برم سفر...

یزد... دارالعباده ی کهن ایران زمین...

این شعر ترکیبیمو براتون میذازم و امیدوارم براتون خاطره انگیز بشه...

 

باز شد سفره ی دل، روی دل دیگر باز

باز شد گریه ی ما، بهترین نت آواز

باز شد بال و پری، سوخته ی آه دلی

باز شد بال و پری سوخته، بال پرواز

پا به راه سفری می روم از این منزل

سفری سرخ و سفید و سفری بی آغاز

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

که بگویم ز حریف سفر و راه دراز

داستان غم پنهانی من گوش کنید

تا بگویم ز دل گمشده ام وقت نماز

هم نهانخانه ی دل از غم او ویران گشت

هم شروع غزلی تلخ شد اکنون آغاز

روزگاری من و او ساکن کویی بودیم

همه ی حرف ز اسرار نشیب است و فراز

ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

همه اسرار همین است، ز اصل است و مجاز

تو مپندار که مهر از دل محزون نرود

لرزش برگ خزان کوک کند بر ما ساز

از چه گویم؟ ز دل تنگ بگویم یا نی؟؟؟

از دل زاغ و زغن یا ز دل خسته ی باز؟؟؟

او که می خواست هوا تازه کند با نفسم

گو کجا رفت؟ پی کیست؟ چه می خواهد باز؟؟؟

بار الها! خطرات سر راه جانان

دور گردان ز ره وی، همه را بر ما ساز

 

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.