نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 6 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

اگر شبي فانوس نفسهاي من خاموش شد،

اگر به حجله آشنايي در حوالي خيابان خاطره برخوردي

و عده اي به تو گفتند، کبوترت در حسرت پر کشيدن پرپر زد!

تو حرفشان را باور نکن!

تمام اين مدت کنار من بودي!

کنار دلتنگي دفاتر شعرم

در گلدان چيني اتاقم

در دلم تو با من نبودي و من با تو بودم... آه

مگر نه که با هم بودن، همين علاقه ساده سرودن فاصله است؟

من هم هر شب، شعرهاي نو سروده باران و بوسه را براي تو خواندم

هر شب، شب بخيري به تو گفتم و جوابِ تو را، از آنسوي سکوت خوابهايم شنيدم!

تازه همين عکس طاقچه نشين تو ،همصحبت تمام دقايق تنهايي من بود!

فرقي نداشت که فاصله ی دستهامان چند فانوس ستاره باشد،

پس دلواپس‌انزواي اين روزهاي من نشو،

اگر به حجله اي خيس در حوالي خيابان خاطره برخوردي

شب ها که در خيابان خلوت خواب

پا به پاي غرور و قافيه مي روي

مرگ با لباس چين دار بلندش پاي پنجره ي اتاقم مي آيد سوت مي زند و منتظر مي ماند

قوطي قرص هاي اين قلب بي قرار که سبک تر شد

مرگ هم بر مي گردد

مي رود سراغ سرايدار پير همسايه

نه! عزيز دلم

تازگيها در کوهساری نبوده ام و اشکی به پای بوف آرام شب نریخته ام و شعری از هوای تازه نخوانده ام...

اينها که نوشتم حقيقت محض است

باور نمي کني،

يک شب به کوچه ي دلتنگ ما بکوچ

کنار همان ایستگاه که پر از خاطرات خط خورده است

بايست و تماشا کن تا ببيني چگونه به دامن دريا و گريه مي روم

بس کن!

صفحه صفحه براي که گريه مي کني؟

کتاب کبود گريه ها را آهسته ببند گوش کن!

درمانده ي درد آلود

از پس پرده هاي پنجره

صداي سوت مي آيد

صدای تنهایی و اشک

ولی کم کم، بوی هوای تازه را حس می کنم

صدای سوت می آید...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.