نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 9 / 1 / 1390برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام

شعر دوم سال 1390 تقدیم به دلهاتون...

 

می رود با یار بودن؛ با تمام سادگی

از زمان دیدن ماه و شبِ دلدادگی

از زمان برگریزان در بهار زندگی...

می رسد بیتی ز کوه از تیشه ی بیچارگی...؛

 

باز باران، بی ترانه، از نگاهی، می رسد

در میان سیلِ اشکی، بی پناهی می رسد

 

می رسد تا باز گوید، خاطرات یار را

خاطراتی از لب پر آتش دلدار را

خاطراتی از درون سینه ای تب دار را

خاطرات در هیاهو ماندن بسیار را

 

 

در میان دفتر دل، آتشی برخواسته...

از میان شعله هایش، سوز و آهی می رسد

 

یک خطا بود و هبوط از کوی جانان بر زمین

حسرت بی یار بودن، در طلوعِ اولین

بعد از آن هم خوشه های گندمِ مَکر آفرین

بعد از آن هم چشمهای تا ابد گریان ترین

 

خاطیان در این بهاران در گلستان می روند

در بیابانهای حسرت، بی گناهی می رسد

 

در غروب آخر ما، چون بهاران می رسد...؛

ناله های شمع ها از جمع یاران می رسد

بوی تنها کوچ کردن، در زمستان، می رسد

یادی از چشمان دلبر، زیر باران می رسد

 

عکس، بر دیوار می آید که دیگر نیستیم

نام ما بر گوش یاران، گاه گاهی می رسد...

 

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.