نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 11 / 10 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام

اینم شعر جدید...

توضیح بیشتری ندارم...

 

 

خسوف ماه کامل گشت و با فریاد توأم شد
بساط جشن دل غم شد، بساط جشن، ماتم شد
-
کمی بیتاب گشتن را، به روی آینه دیدم
ولی خوبی، ز قلب ماه تابان، کمکمک کم شد
-
نگاه ما ولی پیوسته دنبال رخ ماه و
ز فرط اشک باریدن، رخ مهتاب، مبهم شد
-
همه فهمیده اند این دل، به ساز ماه می رقصد
شکوه رقص این عاشق، سوال کل عالم شد
-
کمی کم شد تب پروانه ها و ماهی و ساقی
تمام خنده ها رفت و تمام زندگی غم شد
-
تمام گونه ام اشک و تمام دل پر از یادش
تمام سطح باغ دل، پر از باران و شبنم شد
-
امیدم رنگ نومیدی شد و آخر سلامی را
جوابی هیچ نشنیدیم و آخر اینچنین هم، شد...
 
میم و حا...

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.