نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 5 / 10 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام دوستان

شعر جدیدم، یه مثنویه که امیدوارم خوشتون بیاد...

 

 

خون من سرخ تر از رنگ غروب است، هلا
دیدن اشک دل سوخته خوب است، هلا
-
ما دلی سوخته از داغ جدایی داریم
سینه ای پر شده از صبر خدایی داریم
-
ما بلا دیده ی یک عمر غروب ماهیم
ما هم آواز نی و ناله و سوز و آهیم
-
هر چه دیدیم غم دوری و مهجوری بود
رسم عاشق شدن ماهرخان، دوری بود
-
دوری ماهی و پروانه ز شاعر سخت است
دوری او ز من و جمع ضمائر سخت است
-
چیست این شرح غزلهای دمادم ما را؟
چیست این قصه ی پر غصه و ماتم، ما را؟؟؟
-
هر چه گشتم ز پیَش، دور و تسلسل دیدم
همه ی مدعیان را به تزلزل دیدم
-
کاش می شد همه ی قصه به پایان آید
هر چه او می طلبد، بر دل ما، آن آید
-
کاش می شد ز غم ماه، فدا می گشتم
یا به دور حرم امن خدا می گشتم...
 
میم و حا...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.