نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 15 / 6 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

چه کنم با غم تنهایی

چه کنم با بودن...؟

چه بود شیوه ی رسوایی

چه کنم با بودن؟

--

همه می گویند انسانیم و

همه شیادند

همه کارم شده شیدایی

چه کنم با بودن؟

--

همه جا بوی تملق آید

همه جا رنگ ریا

من و آدم و شکلک حوّایی

چه کنم با بودن؟

--

من و غم، من و حسرت یک سیب

من و منظره ی خاک

من و حالت انسان آرایی

چه کنم با بودن؟

--

همه ساعتها غرق سوالی

که چرا گریه ی ماه؟

همه شبها شب رویایی

چه کنم با بودن؟

--

همه نام و نشان، وقت حیات

همه جا بی خبری

به بادیه با دل دریایی

چه کنم با بودن؟

--

من و بی خوابی، من و بی تابی

مه و نوری نا یاب

من و حسرت یک لالایی

چه کنم با بودن؟

--

ز خدا پرسم یا ستّار

چه بود راز غروب

چه بود راز مسیحایی

چه کنم با بودن؟

--

ز خدا خواهم رفتن را

به حق قامت یار

نیایدم غم فردایی

چه کنم با بودن؟

--

همیشه حسرت دوری یار

همیشه شهر و دیار

آینه ام همه مینایی

چه کنم با بودن؟

--

شبان چو حضرت موسایم

به انتظار فرج

چهل شب و تب سینایی

چه کنم با بودن؟

--

ز خدا خواهم رفتن را

رفتن در دل خاک

پنهان از غم پیدایی

چه کنم با بودن...؟

--

چه کنم با بودن و طوفانها

چه کنم با شبها

همه می گویند "2-1-2-1-10-10"

چه کنم با بودن...؟؟؟

 

 

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.