سلام دوستان
سیزدهمین روز از ماه بخشش خداوند رو داریم تجربه می کنیم.
کاش به برکت نزدیک شدن به نیمه ی ماه خدا و نشستن سر سفره ی شادی امیر المومنین و حضرت فاطمه و قدوم مبارک امام مجتبی، بتونیم گرد و خاک پر از گناه آیینه ی دلمونو پاک کنیم و با قلبی زلال به استقبال شبهای قدر و تقدیر خدا بریم...
امروز هم شعر جدیدمو براتون قرار می دم و امیدوارم خوشتون بیاد...
اشکی که ز گوشه ی دو چشمی جاریست
از حسرت دوری از رخ دلداریست
{}
بر هر چه که بنگرد، چه شام و چه سحر
ردّی ز رخ و زلف و نگاه یاریست
{}
امّید وصال و دیدگان، چون رویا
اما غم و درد دوریت، بیداریست
{}
بنگر به دل ما و صدای باران
یک سال تمام، کار ما، غمخواریست
{}
گر قسمت ما، دور شدن از بر توست
ماندن به جهان گذران، بی کاریست
{}
منصور چه خوش ترک جهان کرد و رسید
این سر به امید چشم و زلف و داریست
{}
در خانه ی خاک هم به یادش هستم
بر سنگ لحد، تابلوی رخساریست
{}
بر سنگ نویسید همیشه تنها
این! رفته به جام باده و خمّاریست
{}
بر سنگ نویسید هنوز از داغی
در سوز و گداز و اشک و آه و زاریست
{}
چنگی که به خاک می زند، بی تابیست
پایی که به خاک می کشد، ناچاریست...
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: