نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 30 / 4 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

تا صدایت را شنیدم، بعد از این ایام چند

در زمین و آسمان ها، باز گشتم سر بلند

 

ساقیم گفتا: که جانا با صدایش مِی، بنوش

شاد باش و مِی، بنوش و در غزل هایت بخند

 

قلب ما را باز سر شار از حرارت کرد او

باز سوزاندم به روی آتش جانم سپند

 

آن صدا را گفتم ای نور بصر، جان جهان

دل برایت تنگ گردیدست و بیمارست چند

 

گفتمش جان بی تو ام در انتظار رحلت است

تا از این وادی حسرت بار، با یادت برند

 

کاش می گفتم برایش، کِی صنم، تا زنده ام...

من به چشمانت گرفتارستم و هم پای بند

 

تک تک ذرات جان پروانه ی رویت شدند

تک تک ذرات جان، در انتظار آتشند

 

عاقلان را انتظار عشق، کاری مهمل است

همچنانکه عاشقان را نیست کاری هوشمند

 

ما که همواره برای آن صدا جان داده ایم

می شود آید زمانی بر مزارم جان دهند؟

 

گریه را رودی روان، بر پای محمل ها کنیم

کاروان را لاجرم، سوی نگاه ما برند

 

یک نگاه صاحب آن صوت زیبا را بس است

تا تمام جان ما را، پر ز رویاها کنند

 

کاش می شد یا رسیدن بر جوار آن صدا

یا تمام قبرها را خانه ی این جان شوند...

 

 

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.