نهانخانه ی دل
نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 29 / 4 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام دوستان

حالتون خوبه؟

یه شعر دیگه تقدیمتون می کنم و از خدای مهربون، شادی روز افزون رو براتون می خوام...

 

یادی ز چشم می کنم و یادی از شراب

یاد از بنفشه می کنم و یادی از گلاب

--

یاد هوای تازه و کوه و بهانه ها...

یا آرزوی وصل، که شد نقشه ای بر آب

--

از بیستون و تیشه ی فرهاد گفته اند

من یاد اشک خود کنم و سینه ی کباب

--

یاد شب و ستاره و ماه و خیال تو

یاد ستیز چشم من و اشک و ماهتاب

--

یادی ز صبح وصل و امیدی به رنگ سبز

یاد نگاه خیره و سر مست آفتاب

--

یادی ز گیسوان تو و پیچشش به باد

یا تار مویی از تو که از وهم شد به تاب

--

رخ می نمودی و قلب مرا به اشتیاق...

نفرین به آنکه چهره ی تو برده در نقاب

--

از آن زمان، به حالتم از پرسشی، چرا...؟؟؟

پنهان نموده ای رخ خود؟ باز گو جواب...

--

آن آرزو که در پس دیدار بودمان

حالا محال گشته و بر چشمها، سراب

--

من انتظار رحلت از این خاک می کشم

یا رب بدار حاجت این خسته مستجاب...

 

 

میم و حا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.