نهانخانه ی دل
ای برده امان از دل عشاق کجایی...
نوشته شده در تاريخ 8 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

 من مرده‌ام ، نشان كه زمان ايستاده است

و قلب من كه از ضربان ايستاده است

مانيتور كنار جسد را نگاه كن

يك خط سبز از نوسان ايستاده است

چون لخته‌يی حقير نشان غمی بزرگ

در پيچ و تاب يك شريان ايستاده است

من روی تخت نيست، من اين‌جاست زير سقف

چيزی شبيه روح و روان ايستاده است

شايد هنوز من بشود زنده‌گی كنم

روحم هنوز دل‌نگران ايستاده است

اورژانس كو؟ اتاق عمل كو؟ پزشك كو؟

لعنت به بخت من كه زبان ايستاده است

اصلا نيامدند ببينند مرده‌ام

شوك الكتريكی‌شان ايستاده است

فریاد می‌زنم و به جايی نمی‌رسد

فريادهام توی دهان ايستاده است

اشك كسی به خاطر من در نيامده

جز اين سِرُم كه چكه‌كنان ايستاده است

شايد برای زل زدن‌ام گريه می‌كند

چون چشم‌هام در هيجان ايستاده است

ای وای دير شد بدن‌ام سرد روی تخت

تا سردخانه يك دو خزان ايستاده است

آقای روح! رسمی شد دادگاه‌تان

حالا نكير و منكرتان ايستاده است

آقای روح! وقت خداحافظي رسيد

دست جسد به جای تكان ايستاده است

مرگم به رنگ دفتر شعرم غريب بود

راوی قلم به دست زمان ايستاده است

يك روز زاده شد و حدودی غزل سرود

يادش هميشه در دل‌مان ايستاده است

يك اتفاق ساده و معمولی‌ست اين

يك قلب خسته از ضربان ايستاده است

 

"از وبلاگ حامد"

میم و حا...

نوشته شده در تاريخ 8 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

روزي شخصي با خداوند مکالمه اي داشت: "خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلي هستند؟"
خداوند آن شخص را به سمت دو در هدايت کرد و يکي از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهي به داخل انداخت. درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روي آن يک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوي خوبي داشت که دهانش آب افتاد!


افرادي که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند. به نظر قحطي زده مي آمدند. آنها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جايي که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمي توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد  با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آنها غمگين شد. خداوند گفت: "تو جهنم را ديدي!"

آنها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود. يک ميز گرد با يک ظرف خورش روي آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افرادِ دور ميز، مثل جاي قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند، ولي به اندازه کافي قوي و تپل بوده، مي گفتند و مي خنديدند. مرد  گفت: "نمي فهمم!"

خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتياج به يک مهارت دارد! مي بيني؟ اينها ياد گرفته اند که به همديگر غذا بدهند، در حالي که آدم هاي طمع کار تنها به خودشان فکر مي کنند!"

 

میم و حا...

نوشته شده در تاريخ 8 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

امروز روز ما شدن است و فردا روز تنها شدن ... 

امروز روز پروانه شدن است و فردا روز سوخته شدن ...

امروز روز خاطره شدن است و فردا روز فراموش شدن ...

امروز روز فدا شدن است و فردا روز فنا شدن ...

امروز روز بهار شدن است و فردا روز پاييز شدن ...

امروز روز خواب شدن است و فردا روز خراب شدن ...

امروز روز منتظر شدن است و فردا روز خسته شدن ...

امروز روز قصه شدن است و فردا روز غصه شدن ...

امروز روز بيست شدن است و فردا روز نيست شدن ...

امروز روز مرد شدن است و فردا روز نامرد شدن ...

امروز روز آشنا شدن است و فردا روز غريبه شدن ...

امروز روز داد شدن است و فردا روز بيداد شدن ...

امروز روز ترانه شدن است و فردا روز مرثيه شدن ...

امروز روز همنفس شدن است و فردا روز در قفس شدن ...

امروز روز اول شدن است و فردا روز آخر شدن ...

امروز روز گل شدن است و فردا روز خار شدن ...

امروز روز عاشق شدن است و فردا روز بيزار شدن...
نوشته شده در تاريخ 7 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

کاش قلب من به قبرش راه داشت

کاش زهرا هم، زیارتگاه داشت...

 

 

میم و حا...

نوشته شده در تاريخ 7 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر

با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمی‌نمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر می‌شد و به سوگواری می‌پرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمی‌گزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو می‌نمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.

يا زهرا س


هن
وز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمع‌آوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عده‌ای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عده‌ای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عده‌ای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که می‌دانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عده‌ای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهاي گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده‌ای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.

 

میم و حا...

نوشته شده در تاريخ 7 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

پرده، اندكي‌ كنار رفت‌ و هزار راز روي‌ زمين‌ ريخت.
رازي‌ به‌ اسم‌ درخت، رازي‌ به‌ اسم‌ پرنده، رازي‌ به‌ اسم‌ انسان.رازي‌ به‌ اسم‌ هر چه‌ كه‌ مي‌داني.
و باز پرده‌ فرا آمد و فرو افتاد.و آدمي‌ اين‌ سوي‌ پرده‌ ماند با بهتي‌ عظيم‌ به‌ نام‌ زندگي، كه‌ هر سنگ‌ريزه‌اش‌ به‌ رازي‌ آغشته‌ بود و از هر لحظه‌اي‌ رازي‌ مي‌چكيد.
در اين‌ سوي‌ رازناك‌ پرده، آدميان‌ سه‌ دسته‌ شدند.
گروهي‌ گفتند: هرگز رازي‌ نبوده، هرگز رازي‌ نيست‌ و رازها را ناديده‌ انگاشتند و پشت‌ به‌ راز و زندگي‌ زيستند.
خدا نام‌ آنها را گمشدگان‌ گذاشت.
و گروهي‌ ديگر گفتند: رازي‌ هست، اما عقل‌ و توان‌ نيز هست. ما رازها را مي‌گشاييم؛ و مغرورانه‌ رفتند تا گره‌ راز و زندگي‌ را بگشايند.
خدا گفت: توفيق‌ با شما باد، به‌ پاس‌ تلاشتان‌ پاداش‌ خواهيد گرفت. اما بترسيد كه‌ درگشودن‌ همان‌ راز نخستين‌ وابمانيد.
و گروه‌ سوم‌ اما، سرمايه‌اي‌ جز حيرت‌ نداشتند و گفتند: در پس‌ هر راز، رازي‌ است‌ و در دل‌ هر راز، رازي.
جهان‌ راز است‌ و تو رازي‌ و ما راز. تو بگو كه‌ چه‌ بايد كرد و چگونه‌ بايد رفت.
خدا گفت: نام‌ شما را مؤ‌من‌مي‌گذارم، خود، شما را راه‌ خواهم‌ برد. دستتان‌ را به‌ من‌ بدهيد. 
آنها دستشان‌ را به‌ خدا دادند و خدا آنان‌ را از لابه‌لاي‌ رازها عبور داد و در هر عبور رازي‌ گشوده‌ شد.
و روزي‌ فرشته‌اي‌ در دفتر خود نوشت: زندگي‌ به‌ پايان‌ رسيد.
و نام‌ گروه‌ نخست‌ از دفتر آدميان‌ خط‌ خورد، گروه‌ دوم‌ در گشودن‌ راز اولين‌ واماند. 
و تنها آنان‌ كه‌ دست‌ در دست‌ خدا دادند از هستي‌ رازناك‌ به‌ سلامت‌ گذشتند.

"از وبلاگ یکتا"

میم و حا...

 

نوشته شده در تاريخ 7 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

سلام دوستان...

صبح سه شنبتون بخیر...

"نادان را یا تند رو و یا کند رو می بینی"

.............اینم جمله ی امروز.............

--------------------------------------------------------------

بعضی وقتها، ما آدما، از افراد دیگه، انتظاراتی داریم که اگه برآورده نشه، خیلی ناراحت میشیم و بر اساس توقعمون، یه جورایی دلخوریمونو به طرف مقابل نشون میدیم.

در حالیکه اگه همون درخواست یا حتی کمتر از اونو یه کسی از خودمون داشته باشه، بلادرنگ، پاسخ منفیمونو تو کاسه ی طرف میذاریم...

اما از طرفی، بعضی وقتا درخواستامونم خیلی عجیب و غریبه. یعنی بابت رسیدن به هدفی انقدر درخواست می کنیم که وقتی با جواب مثبت مواجه میشیم، به محض رسیدن به نزدیکی اون خواسته، میفهمیم که درخواستمون اشتباه بوده...!

حالا قصه چیه...:

دیروز من از یکی از دوستام خواستم که یه چیزیو که متعلق به خودش بود، تو مایه های یه الماس گرون قیمت، به من نشون بده و در ابتدا قبول نکرد. حالا از ما اصرار و از اون دوستمون انکار...

گفتم و گفت. گفتم و گفت تا اینکه از روی مهربونیش، قبول کرد که اون جواهر و من ببینم و بابت این خواسته ی من، مجبور شد مدتی رو هم معطل بمونه.

منم گازشو گرفتم و با کمی تاخیر و سوء استفاده از مهربونی همیشگی اون دوستم، خودمو به سر قرار رسوندم.

اما دوستان، همینکه خواستم با اون جواهر روبرو بشم، ناخوداگاه حالم جوری بد شد که انگار دیگه تو این عالم نبودم...

فکرشو بکنین. این همه دردسر و آخرسر هیچی. اون دوستم مجبور شد سریع بره و منم بدون اینکه دستم اون جواهرو لمس کنه با دلی گرفته به خونه برگشتم.

همه ی ما ها، مثل این نوع درخواستها رو روزانه و دائما از خدا داریم. و با یه انتظار یکطرفه، همش دنبال اجابت خواسته هامون هستیم. غافل از اینکه خیلی از این خواسته های ما از خداوند، به ضررمونه و بعضی وقتها اصلا صلاح نیست که به طرف اون خواسته ها بریم.

پس بیایم و همیشه تدبیر اندک خودمون و غلاف کنیم در مقابل حکمت بی انتهای خداوند و در عین حال، همیشه از خدا یه چیز بخوایم...

اینکه همه ی ما رو با دیده ی فضل و رحمت خودش ببینه، نه با نگاه عدل و قهر خودش

........................ آمین ........................

 

میم و حا...

نوشته شده در تاريخ 6 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

و لقد ترکناها آیة فهل من مدّکر(سوره قمر، آیه 15)
"و ما آن کشتی را محفوظ داشتیم تا آیت عبرت شود، پس کیست که پند گیرد؟" 

در سال ۱۹۵۹، یک خلبان ترک، براساس مأموریت محول شده، چندین عکس هوایی برای مؤسسه ژئودتیک ترکیه برداشت. هنگامی که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس های او تصویری جلب نظر می کرد که بیشتر شبیه یک قایق بود تا چیزی دیگر، قایقی بزرگ که بر سینه تپه ای، در فاصله بیست کیلومتری کوههای آرارات آرمیده بود. 

تصویر هوایی از فسیل کشتی که محل آسیب دیدگی ناشی از برخورد به یک صخره در آن مشخص است. بلافاصله پس از مشاهده این تصویر، تعدادی از متخصصان، علاقه مند به پیگیری شدند. دکتر براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه مندان بود. او کسی بود که قبلاً در زمینه کشف تأسیسات روی زمین از طریق هوا، مطالعات دانشگاهی داشت و پایگاههای موشکی کوبا را در دوران کندی کشف کرده بود. 
 
 
دکتر واندنبرگ با دقت عکس ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد: «من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس های هوایی یک کشتی است. من تا به حال در طول مدت فعالیتم، هرگز چنین شیء عجیبی در یک عکس هوایی ندیده بودم.» پس از آن یک گروه کاوشگر آمریکایی نیز به منطقه مورد نظر اعزام شد، ولی حتی با انجام تحقیقات کوتاه مدت، نتوانست اطلاعات قابل توجهی بدست آورد. 

۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت و هیچ اکتشافی تا سال ۱۹۷۶ انجام نگرفت. در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی به نام «ران ویت» تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد. او بسیار زود دریافت که این شیء قایق مانند، بسیار بزرگتر ازحدی است که قبلاً تصور می کرد. او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء عظیم الجثه بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است. اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود. 

به دلیل همین عدم مشاهده دقیق از سطح زمین، امکان هر تحقیقی غیر ممکن بود. از سوی دیگر جسم کشف شده آنقدر بزرگ و سنگین بود که هر گونه اقدامی را در وهله اول عقیم می ساخت. «ران وایت» و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می کردند، به جایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر می توانست راهگشای کار آنها باشد: 

«زمین لرزه!» آنها متوجه شدند که حرکت دادن و در آوردن جسم مذکور از درون زمین، به دلیل ابعاد وسیع و بزرگ آن غیر ممکن است و تنها با یک لرزش زمین، این شیء می تواند از دل خاک سر در آورد و مورد کاوش قرار گیرد. 

از تحقیقات ران ویت مدت زیادی نگذشته بود که در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۷۸، وقوع زمین لرزه ای در محل، باعث شد تا کشتی مزبور به طور شگفت آوری از دل کوه بیرون بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند. بدین ترتیب دیواره های این شیء، شش متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد. 

 بدنبال این زمین لرزه، ران وایت ادعا کرد که شیء مذکور می تواند باقیمانده کشتی نوح باشد. سپس بدبینی ها به خوش بینی مبدل و این سؤال ها مطرح شد: «اگر این جسم عظیم قایقی شکل به طول یک زمین فوتبال، در ارتفاع ۱۸۹۰ متری کوههای آرارات، کشتی نوح نیست، پس چه چیز می تواند باشد؟ و اگر جسم کشتی نوح است، آیا طوفان نوح واقعاً بوقوع پیوسته است؟… آیا ما شاهد بقایای کشتی افسانه ای حضرت نوح که در کتب مقدس ادیان جهان از آن صحبت شده است، هستیم؟»
 
تصویر ران ویت در پارك ملی كشتی نوح 

طوفان و سیل در زمان حضرت نوح در سطح وسیعی بوسعت کره زمین واقع شده است. به اعتقاد مسیحیان و بنا به نص انجیل، این حادثه عظیم و دهشت آور، برای تنبیه مردمان آن روزگار که دست به سرکشی زده بودند و به منظور نجات نوح پیامبر و پیروانش واقع شده بود. بررسیهای زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا، نابود شدن و مرگهای دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان می دهد. برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح همخوانی دارد. 

وجود لایه های مخلوط فسیل شده حیواناتی چون فیل، پنگوئن، ماهی، درختان نخل و هزاران هزار گونه گیاه جانوری، تأییدی بر این واقعیت است. این سنگواره ها که بعضاً در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر (در کنار هم) هستند، نشان می دهند که با فرونشستن آب، جانوران و گیاهان خارج شده، در زیر رسوبات مانده و به فسیل تبدیل شده اند. امتزاجی عجیب از جانوران خشکی و دریا، حاره و قطبی که مرگی آنی و دلخراش را روایت می کنند. 

 پارك ملی كشتی نوح 
تاریخ در مورد محل به گل نشستن کشتی چه می گوید؟ 
داستان کشتی نوح از گذشته های دور مورد توجه اقوام مختلف بوده است. مورخان از ۲۰۰۰ سال پیش نقل کرده اند که توریست ها و مسافران کنجکاو بسیاری از قدیم این منطقه را در کوههای آرارات کشور ترکیه، مورد بازدید قرار می دادند و گاهی تکه های کوچکی از آن به غنیمت برده می شد. در تاریخ آمده است که حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آشوریان اقدام به ورود به کشتی کردند و موفق به ورود به طبقه سوم آن که در زیر زمین واقع شده بود شدند. این نشان می دهد که اقوال مختلف در مورد موقعیت جغرافیایی کشتی، متفقند. 
  
تکنولوژی پیچیده در ساخت کشتی 
اینجا صحبت از ساخت یک قایق کرجی کوچک هشت نفره با ظرفیت چند حیوان کوچک نیست. بحث بر سر تکنولوژی پیچیده ای است که مهارت ذوب فلزات، ابزار پیشرفته و نیروی انسانی حاذق می طلبیده است. از آنجا که یاران حضرت نوح تعداد بسیار کمی بوده اند، این سؤال پیش می آید که نوح براستی چگونه این کشتی را ساخته است. کشتی ای که تاکنون از عجایب کتب مقدس به شمار می رفت و اکنون یک واقعیت علمی لمس شدنی است. آیا نوح به تنهایی توانسته است کشتی ناوگونه خود را به طول یک زمین فوتبال و به وزن تقریبی ۳۲۰۰۰ تن بسازد؟ آیا ساخت یک کشتی با دست خالی با امکانات آن زمان، به گنجایش ۴۹۴ اتوبوس دو طبقه مسافربری با تصورات ما درباره قدما، همخوانی دارد؟ براستی چه تعداد جانور و چگونه جمع آوری شدند و در کشتی جایگزینی شدند؟ آب و غذا چگونه تأمین می شد؟ جانوران وحشی چگونه به سوی کشتی هدایت شدند؟ باید کار جمع آوری و هدایت حیوانات کاری سخت بوده باشد ولی بهرحال فرمان خدا باید انجام می شد. 
…خوشبختانه تحقیق بیشتر در محل، حضور حیوانات را در کشتی یافت شده، تأیید کرد.. کشف مقادیر قابل توجهی فضولات حیوانات که به صورت فسیل در آمده اند و از ناحیه خسارت دیده کشتی به بیرون رانده شده اند ، فرضیه ما را بیشتر به واقعیت نزدیک کرد. علاقمندان به کاوش در مورد کشتی نوح بارها و بارها سعی کرده اند به درون کشتی فسیل شده راه یابند ولی همیشه با توده های عظیم سنگ و خاک نیمه ویران مواجه شده اند. در آخرین تلاشها، کاوشگران سعی کردند لایه های گل و لای خشک شده اطراف کشتی را در هم بشکنند و از میان بردارند تا شاید راهی برای ورود به اتاقکهای زیرین کشتی پیدا کنند، اما خیلی موفق نبودند. در سال ۱۹۹۱، «گرگ برور» باستان شناس، بخشی از شاخ فسیل شده جانوری را کشف کرد که از قسمت تخریب شده کشتی که فضولات حیوانی بیرون ریخته بودند، به بیرون افتاده بود. به تشخیص محققان، این شاخ که مربوط به یک پستاندار بوده است، مقارن با شاخ اندازی سالانه جانور به هنگام خروج از کشتی در آنجا رها شده است… 
  
کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی 
آزمایشات دانشمندان وجود قطعات آهن را در فواصل منظم و معین در ساختار کشتی تأیید کرده است. باستان شناسان با کشف رگه ها و تیرهای باریک آهنی، الگویی ترسیم کرده اند که حاصل کار به صورت نوارهای زرد و صورتی بر روی کشتی علامتگذاری شد. آنها همچنین گره ها و اتصالات آهنی محکم و برجسته ای را یافته اند که در ۵۴۰۰ نقطه کشتی بکار رفته اند.
 
 
  نوارهای مشخص شده خطوط آهنی با آرایش منظم اسكلت كشتی می باشد.. 
تصویر برداری های راداری نشان داده که در محل تصادم کشتی با صخره به هنگام فرود آمدن یا به عبارت دیگر به گل نشستن، نوارهای آهنی یا تیرهای فلزی کج شده اند. آنها می گویند که استفاده وسیع و همه جانبه از فلزات در ساخت کشتی خارج از حد تصور ماست. و اصنع الفلک باعیننا و وحینا (سوره هود، آیه۳۷) 
 
 
  تصویر رادار اسكن از كشتی نوح 

به نظر می رسد که تکنولوژی پیشرفته و رشدیافته ای در آن دوران وجود داشته که به هر حال حضرت نوح (ع) توانسته از آن بهره مند شود. تکنولوژی و تمدنی که ذهن ما را از تمرکز بر روی بناها و اماکن منحصر به فرد در نقاط مختلف دنیا به این نقطه از جهان معطوف می کند. اکتشافات زمانی جالبتر شد که باستان شناسان توانستند طرح مشبکی حاصل از تقاطع تیرهای فلزی افقی و عمودی بکاررفته در بدنه کشتی بدست بیاورند. تصاویری که نشان می دهند ۷۲ تیر فلزی اصلی در هر طرف کشتی به کاررفته است. به نظر می رسد که برای هر چیزی طرح و الگویی وجود داشته است. وجود اتاقها و فضاهای کوچک و بزرگ در طبقات مختلف، نظریه وجود طرح مهندسی پیشرفته را تأیید می کند.  در طول تحقیقات، بررسیهایی در مورد تعیین طول، عرض و قطر کشتی انجام گرفته است که متخصصان را قادر ساخته تا از جزییات کف کشتی، ساختمان و الگوی اولیه و مواد تشکیل دهنده آن اطلاعاتی بدست آورند. دستیابی به چنین کشفیاتی مبهوت کننده بود، چرا که در بسیاری از مواقع، درک واقعیت کشف شده از حد تصور خارج بود. کشف یک لایه غلافی و کپسولی شکل در داخل کشتی از این جمله بود که در واقع کشتی را به دو لایه یا پوسته اصلی مجهز می کرد. این آزمایشات، وجود دیوارهای داخلی کشتی، حفره ها، اتاقها و دهلیزها و همچنین وجود دو مخزن بزرگ استوانه ای را تأیید کرد. در این آزمایشها که به «رادار اسکن» یا «اسکن های راداری» معروفند، معلوم شد که دو مخزن استوانه ای بزرگ که هر کدام چهار متر و ۲۰ سانتی متر بلندی و هفت متر و بیست سانتی متر عرض داشته اند و به دور هر یک از آنها کمربندی فلزی نصب شده بود، در نزدیکی تنها در ورودی کشتی وجود داشته اند. در یکی از آزمایشات رادار اسکن که به درخواست استاندار استان آگری ترکیه انجام شد، معلوم شد که جنس بدنه کشتی از سه لایه چوب به هم چسبیده تشکیل شده است. این سه لایه با مواد محکم چسبنده، بهم چسبیده بودند. 

 
 
 
 
 
قطعات كاملاً سنگی شده از قسمتهای چوبی كشتی كه آثار حجاری و برش خوردگی دارند. 


در سال ۱۹۹۱، یک عدد میخ پرچ فسیل شده با حضور ۲۶ نفر محقق در بقایای کشتی کشف شد. تجزیه و تحلیل ترکیبات این میخ وجود آلیاژهای آلومینیوم، تیتانیوم و برخی از دیگر فلزات را تأیید کرد. 

این در حالی است که گمان می رفت در زمان حضرت نوح، آهن و آلومینیوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسیده باشد. آیا ما نیازمند بازنگری در تاریخ استفاده و استخراج بشر از فلزات هستیم؟ 

  
لنگرهای کشتی هم کشف شد! 
بر بلندیهای تپه های اطراف محل کشتی، باستان شناسان چند جسم بزرگ حجیم سنگی یافتند که در بالای هر کدام سوراخی بزرگ تعبیه شده بود. این اجسام مثلثی شکل سنگی و نیمه صیقلی، شبیه به لنگرهای کشتی های باستانی بودند که «دراگ» نامیده می شدند. اینها در واقع ابزاری بودند که به علت وزن زیاد به جای وزنه یا لنگر به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب می شدند. چگونه و با چه نیرویی؟ دقیقاً نمی دانیم ولی حدس هایی در این زمینه وجود دارد. 
 
 ران ویت و همكارانش در كنار سنگ لنگر یافت شده
 
کشف شش وزنه یا لنگر کشتی، هر یک مجهز به سوراخی در بالای آن، حدس باستان شناسان را به یقین تبدیل کرد. این وزنه ها در فواصل متفاوت، ظاهراً به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب شده بودند. 

اندازه کشتی نوح در کتاب مقدس ۳۰۰ ذراع یاد شده است.. واحد ذراع در مصر قدیم در زمان حضرت موسی(ع) برابر با ۵۲.۷ سانتی متر بوده است. با محاسبه این رقم، عدد ۱۵۸.۴۶ متر بدست می آید. 

طول کشتی مورد کاوش توسط دو تیم مختلف در دو زمان اندازه گیری شد. رقم بدست آمده دقیقاً ۱۵۸.۴۶ متر را نشان می داد. این محاسبات، محققان را در ادامه کاوشها مصمم تر کرد… 

  
کتیبه ای که ادعای دانشمندان را اثبات کرد 
روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا نه. بار اول پرنده با خستگی به کشتی بازگشت و این بدان معنی بود که خشکی در آن نزدیکیها وجود ندارد. بار دوم پرنده به کشتی باز نگشت و این آزمایش نشان داد که عمل لنگر انداختن نزدیک است. [در کتاب مقدس که گویا این روایت از آن نقل شده، آمده است حضرت نوح(ع) ابتدا یک کلاغ را می فرستد که از فرستادن کلاغ نتیجه ای نمی گیرد و بعد از آن کبوتری را می فرستد- انصاف] 

درست در دو کیلومتری شرق محلی که کشتی هم اکنون قرار دارد، دهکده ای وجود دارد که «کارگاکونماز» نامیده شده است. نام این دهکده ترکی را چنین ترجمه کرده اند: «آن کلاغ نه توقف می کند نه باز می گردد.» [چارلز برلیتز در کتاب "کشتی گمشده نوح" (ترجمه احمد اسلاملو) نام این محل را "جایی که کلاغ نمی نشیند" ترجمه کرده است- انصاف] 

محل کنونی کشتی در دل کوههای آرارات از گذشته های دور، به منطقه هشت معروف شده و دره پایین منطقه، محله هشت نام گرفته است. چرا؟ [در کتاب "کشتی گمشده نوح" آمده نام این منطقه به «تمانین» (Temanin) معروف است که به معنی «هشت» است. شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار از امام رضا(ع) نقل کرده است که "نوح در همان محلی که کشتی به زمین نشست قریه ای بنا کرد و نام آن را قریه «ثمانین» (هشتاد) گذاشت." همانطور که می بینیم بین کلمات «ثمانین» (هشتاد) و «تمانین» (هشت) از نظر شکل و معنی شباهت زیادی وجود دارد- انصاف] 

در نزدیکی محل فرود کشتی در بالای تپه، لوحه ای کشف شد که ادعاهای باستان شناسان را به طرز زیبایی اثبات کرد. کتیبه ای که حداقل ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. بر روی این تابلوی سنگ آهکی، در سمت چپ، تصویر رشته کوههایی دیده می شود که در کنار یک تپه و سپس یک کوه آتشفشان قرار دارد. در سمت راست، یک تصویر قایقی شکل با هشت نفر انسان کنده کاری شده است… در بالای سنگ کتیبه، دو پرنده در حال پروازند. کشف این کتیبه همگان را به شگفتی واداشت. [کتاب مقدس، سرنشینان کشتی نوح را هشت نفر ذکر کرده است. در روایات شیعه نیز تعداد هشت نفر و هشتاد نفر، هر دو نقل شده است- انصاف] در واقعیت موجود، کوه آرارات در سمت چپ، تپه ای در کنار آن و قله یک کوه آتشفشان در کنار تپه وجود دارد. 
 
 
 
 
کتیبه یافت شده منتسب به حضرت نوح (ع) 
پیامبر اسلام فرمود: « هنگامی که خداوند اراده کرد قوم حضرت نوح را هلاک کند، به نوح فرمان داد کشتی بزرگی بسازد. جبرئیل نیز با میخ‌هایی برای ساختن کشتی فرود آمد. در میان انبوه میخ‌ها پنج میخ ویژه بود که درخشش خاصی داشت و بر روی هر یک نام یکی از پنج نور مقدس محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین نقش بسته بود. 

حضرت نوح هر کدام را بر می داشت، میخ همچون ستاره‌ای در تاریکی شب می درخشید. هنگامی که میخ پنجم را برداشت، پس از درخششی، اشکی از آن جاری شد.
نوح از جبرئیل پرسید: « این میخ و اشک چیست؟»
جبرئیل در پاسخ گفت: « این میخ حسین بن علی است.»
حضرت نوح نیز هر یک را در یک طرف از کشتی کوبید. 

پیامبر فرمود: « در آیه « و حملنا علی ذات الواح و دسر » منظور از « الواح » چوب‌های کشتی و منظور از « دسر » ما هستیم. اگر ما نبودیم کشتی حرکت نمی کرد.» 
منابع:
بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲، حدیث ۱۴- امان الاخطار، ص ۱۰۷ و ۱۰۸ 

گزارش‌ باستان‌شناسی‌ شوروی‌ دربارة‌ کشتی‌ نوح 
بر اثر این‌ اکتشاف‌، ادارة‌ کلّ باستان‌ شناسی‌ شوروی‌ برای‌ تحقیق‌ از چگونگی‌ این‌ لوح‌ و خواندن‌ آن‌، هیئتی‌ مرکّب‌ از هفت‌ نفر از مهمترین‌ باستان‌ شناسان‌ و اساتید خط‌ شناس‌ و زبان‌ دان‌ روسی‌ و چینی‌ را مأمور تحقیق‌ و بررسی‌ نموده‌ که‌ نام‌ آنها بدین‌ گونه‌ است‌: 

۱ ـ پرفسور سولی‌ نوف‌، استاد زبان‌های‌ قدیمی‌ و باستانی‌ در دانشکدة‌ مسکو. 

۲ ـ ایفاهان‌ خینو، دانشمند و استاد زبان‌شناس‌ در دانشکدة‌ لولوهان‌ چین‌. 

۳ ـ میشانن‌ لوفارنک‌، مدیر کلّ آثار باستانی‌ شوروی‌. 

۴ ـ تانمول‌ گورف‌، استاد لغات‌ در دانشکده‌ کیفزو. 

۵ ـ پرفسور دی‌ راکن‌ استاد باستان‌ شناس‌ در آکادمی‌ علوم‌ لنین‌. 

۶ ـ ایم‌ احمد کولا، مدیر تحقیقات‌ و اکتشافات‌ عمومی‌ شوروی‌. 

۷ ـ میچر کولتوف‌، رئیس‌ دانشکدة‌ استالین‌. 
 
 
این‌ هیئت‌ پس‌ از ۸ ماه‌ تحقیق‌ و مطالعه‌ و مقایسة‌ حروف‌ آن‌ با نمونه‌ سائر خطوط‌ و کلمات‌ قدیم‌ متّفقاً گزارش‌ زیر را در اختیار باستان‌ شناسی‌ شوروی‌ گذاشت‌: 

۱ ـ این‌ لوح‌ مخطوط‌ چوبی‌ از جنس‌ همان‌ پاره‌ تخته‌های‌ مربوط‌ به‌ کاوش‌های‌ قبلی‌، و کُلاًّ متعلّق‌ به‌ کشتی‌ نوح‌ بوده‌ است‌؛ منتهی‌ لوح‌ مزبور مثل‌ سائر تخته‌ها آنقدرها پوسیده‌ نشده‌، و طوری‌ سالم‌ مانده‌ که‌ خواندن‌ خطهای‌ آن‌ به‌ آسانی‌ امکان‌ پذیر می‌باشد. 

۲ ـ حروف‌ و کلمات‌ این‌ عبارات‌ به‌ لغت‌ سامانی‌ یا سامی‌ است‌ که‌ در حقیقت‌ اُمّ اللغات‌ (ریشة‌ لغات‌) و به‌ سام‌ بن‌ نوح‌ منسوب‌ می‌باشد. 

۳ ـ معنای‌ این‌ حروف‌ و کلمات‌ بدین‌ شرح‌ است‌: 

توسّل‌ حضرت‌ نوح‌ به‌ پنج‌ تن‌ علیهم‌ السّلام‌ و أسامی‌ آنها بر کشتی‌   «ای‌ خدای‌ من‌! و ای‌ یاور من‌!  به‌ رحمت‌ و کرمت‌ مرا یاری‌ نما!  و به‌ پاس‌ خاطر این‌ نفوس‌ مقدّسه‌: 

 مُحمّد 

  إیلیا (علیّ) 

شَبَر (حَسَن‌) 

 شُبَیْر (حُسَین‌)

 فاطِمَه‌ 

 آنان‌ که‌ همه‌ بزرگان‌ و گرامی‌اند 

 جهان‌ به‌ برکت‌ آنها برپاست‌. 

 به‌ احترام‌ نام‌ آنها مرا یاری‌ کن‌! 

 تنها توئی‌ که‌ میتوانی‌ مرا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنی‌!» 


بعداً دانشمند انگلیسی‌: این‌ ایف‌ ماکس‌، استاد زبان‌های‌ باستانی‌ در دانشگاه‌ منچستر، ترجمة‌ روسی‌ این‌ کلمات‌ را به‌ زبان‌ انگلیسی‌ برگردانید، و عیناً در این‌ مجلّه‌ها و روزنامه‌ها نقل‌ و منتشر گردیده‌ است‌: 

 ۱ ـ مجلّة‌ هفتگی‌ «ویکلی‌ میرر» لندن‌، شمارة‌ مربوط‌ به‌ ۲۸ دسامبر ۱۹۵۳ م‌.

۲ ـ مجلّة‌ «استار انگلیسی‌» لندن‌، مربوط‌ به‌ کانون‌ دوّم‌ ۱۹۵۴ م‌.

۳ ـ روزنامة‌ «سن‌ لایت‌» منتشره‌ از منچستر، شمارة‌ مربوط‌ به‌ کانون‌ دوّم‌ ۱۹۵۴ م‌.

۴ ـ روزنامة‌ «ویکلی‌ میرر» تاریخ‌ یکم‌ شباط‌ ۱۹۵۴ م‌.

۵ ـ روزنامة‌ «الهدی‌» قاهره‌ مصر، تاریخ‌ ۳۰ مارس‌ ۱۹۵۳ م‌.

سپس‌ دانشمند و محدّث‌ عالیمقام‌ پاکستانی‌ حکیم‌ سیّد محمود گیلانی‌ که‌ یک‌ موقع‌ مدیر روزنامة‌ «أهل‌ الحَدیث‌» پاکستان‌ (و نخست‌ از اهل‌ تسنّن‌ بوده‌ و بعداً از روی‌ تحقیق‌ به‌ آئین‌ تشیّع‌ گرائیده‌) آن‌ گزارش‌ را به‌ زبان‌ اُرْدو در کتابی‌ به‌ نام‌ «إیلیا مرکز نجات‌ ادیان‌ العالم‌» ترجمه‌ و نقل‌ کرده‌ است‌.

آنگاه‌ مجلّه‌ «بذره‌» نجف‌ در شماره‌های‌ شوّال‌ و ذوالقعدة‌ ۱۳۸۵، سال‌ اوّل‌، صفحه‌ ۷۸ إلی‌ ۸۱ زیر عنوان‌: نامهای‌ مبارکی‌ که‌ حضرت‌ نوح‌ بدان‌ توسّل‌ جست‌، از اردو به‌ عربی‌ ترجمه‌ و نقل‌ کرده‌ است‌.

لازم به تذکر است که لوح بدست آمده هم اکنون در موزه واتیکان در “رم” قرار دارد.

نوشته شده در تاريخ 6 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

متنی زیبا از خانم عاطفه صادقی...

خداوند به کوهی د ر ایسلند ندا داد تا آه بکشد

کوه آتشفشان آه کشید

آهش خاکستر شد

و خاکستر، آسمان اروپا را فرا گرفت

70 هزار پرواز لغو شد

اقتصاد بند زده‏ی اروپا دوباره ترک برداشت

بورس اروپا سقوط کرد

و این برای مردمی که خدایشان یورو و دلار است یعنی:

بحران

این‏بار نه مانند فیلم‏های هالیوودی نبرد آرماگدونی رخ داد، نه آدم فضایی‏ها با بشقاب پرنده آسمان اروپا را سیاه کردند

فقط کوه آتشفشانی به اراده‏ی خدا آه کشید.

أ لَمْ تَرَ أَنَّ الله يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ ... (سوره حج آیه 18)

ترجمه: آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمان‏ها و كسانى كه در زمين‏اند براى خدا سجده مى‏كنند؟! و (همچنين) خورشيد و ماه و ستارگان و كوه‏ها و درختان و جنبندگان‏.

صادر کنندگان گُل کنیا اعلام کردند: در نتیجه‏ی لغو پروازها هر روز دو میلیون دلار زیان می‏بینند.

روزنامه‏ی دیلی تلگراف نوشت: لغو پروازها دست کم 30 میلیارد یورو خسارت به بار آورده است.

این حادثه بر دیپلماسی بین‏المللی نیز تأثیر داشت، رئیس جمهور آمریکا، صدر اعظم آلمان، رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر کانادا نتوانستند برای شرکت در مراسم تدفین رئیس جمهور لهستان به این کشور سفر کنند.

اینکه آتشفشانی فعال شود، امر جالب توجه و پیچیده‏ای نیست ولی اینکه مدعیان جانشینی بشر به جای خدا، در برابر چنین پدیده‏ای اینگونه ضربه فنی شوند و از عقل ابزاری و مدرنشان کاری بر نیاید جای تأمل دارد!


«آقایان و خانم‏ها! اين چيزي كه در دستان من مي‌بينيد، يك ساعت است. من بر اساس حركت ثانيه‌شمارهاي اين ساعت پنج دقيقه زمان مي‌گيرم و در اين پنج دقيقه از خدا مي‌خواهم كه جان مرا بگيرد.

نفس‌هاي حاضران در سينه زنداني میشود! چشم‌هاي نگران مؤمنان به وجود خدا منتظر پاسخ قاطع خداوند است.

آقايان و خانم‌ها! پنج دقيقه تمام شد و من هنوز زنده‌ام. پس خدايي ... .»

اين ديالوگ در سكانس آغازين فيلم «برد» و از زبان نقش اول اين فيلم كه شخصيت «موسوليني» را بازي مي‌كند بيان مي‌شود. در اين سكانس، موسوليني هنوز به قدرت نرسيده و يك فعال سياسي است كه رهبري يك حزب كمونيستي را بر عهده دارد. این فیلم زندگی واقعی «بنيتو موسوليني» رهبر فاشيست و ديكتاتور بزرگ ايتاليا را به تصوير مي‌كشد.

سكانس پاياني این فيلم‌ چنین است:

«موسوليني كه با هيتلر متحد شده بود در جنگ شكست می‏خورد و از حكومت ساقط می‏شود. مجسمه‏ی او را به زير می‏كشند و با يك دستگاه پرس خرد می‏كنند. همزمان با خرد شدن مجسمه‏ی موسوليني، ديالوگ او در سكانس نخست فيلم پخش می‏شود: آقايان و خانم‌ها! پنج دقيقه تمام شد، خدايي در کار نیست!

موسولینی نمی‏دانست که پنج دقیقه انسان‏ها متفاوت از پنج دقیقه خداوند است.»


عقلانیت مدرن، عقل قدسی را تاب نیاورد، اعتقاد و دین را به گوشه‏ی کلیسا و کنج عزلت خانه‏ها راند و به خیال خود با این بهانه که خداوند در عرصه‏ی سیاسی و اجتماعی دست‏وپاگیر است، از جامعه و سیاست دین‏زدایی کرد، اکنون آه آتشفشانی، به امر خدا مناسبات دنیایشان را به هم می‏ریزد، حتی مناسبات سیاسیشان!

نیچه از جمله اندیشمندان سکولار غرب، معتقد بود با ورود به دوران مدرن، خدا دیگر مرده است.

مشهور است وقتی نیچه مُرد، خدا بر سنگ قبرش نوشت: نیچه مرد!

این مشهور اگر چه واقعی نیست ولی صادق که هست. اکنون استخوان‏های نیچه پوسیده و خدا همچنان «فعّال ما یشاء» خدائی‏اش را می‏کند. حتی اگر همه‏ی آدمیان نیچه شوند و انکارش کنند.

گر جمله‏ی کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد

انتشار خاکستر آتشفشان ایسلند در آسمان اروپا، و ناتوانی آن‏ها از مقابله با آن ثابت کرد که هنوز قدرت خدا از همه‏ی کشورهای اروپایی که می‏خواهند خدا در مناسبات اجتماعی و سیاسیشان نباشد، از همه‏ی کشورهایی که مهد سکولاریسم هستند بیشتر است، حتی اگر آنان نپسندند و نپذیرند!

إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (سوره بقره آیه 20)

نشان داد که همه‏ی عالم سرباز او و تحت اراده‏ی اویند و گاهی خداوند با آهی برخاسته از نهاد کوهی، جهانی را به حیرت وا می‏دارد...

 

میم و حا...

نوشته شده در تاريخ 6 / 2 / 1389برچسب:, توسط میم و حا و میم و دال |

وقت آن کس خوش که شوری ریخت در اوقات ما

آتشی زد بر حصیر کهنۀ طاعات ما 

عیسی یی از عرش آمد  سمت دلتنگان خاک

موسی یی از طور آمد جانب میقات ما 

یاد آن صبحی که تیغ مرتضی در رقص بود

نغمۀ توحید برمی خاست از رایات ما 

گرچه بودی مهر و علم و حلم، قوت عاشقان

گرچه بودی عشق و درد و سوز، سور و سات ما، 

فصل هی هی ها و هاهاها و هوهوها رسید

فصل غفلت ها و هی ها گفتن و هیهات ما 

"شکر نعمت های تو چندان که نعمت های تو

عذر تقصیرات ما چندان که تقصیرات ما"

شطحی از عشق الیقین در قالب جانم بریز

نیست نوری از یقین در صورت آیات ما

عطر حوّل حالنایی نو به دل هامان ببار!

درد  ما را تازه کن یا قاضی الحاجات ما! 

صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 17 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.